امشب دلم برای تو بی انتها گرفت
دنیای رنگ باخته دست مرا گرفت
می خواستم قدم بزنم ساحل تو را
دریا دلش گرفت و پس از آن هوا گرفت
می خواستم که از تو و من ها شویم ما
می خواستم ولی دل تنگ "شما"گرفت
خودکار مشکی و ورق پاره ای که بود
نقش دو چشم های تورا بی هوا گرفت
افتادم و شکستم و نابودتر شدم
آشوب ناگزیر مرا بی صدا گرفت
فریاد های یخ زده ام در گلو شکست
وقتی بنای سرکش عشق تو پا گرفت
این ماجرا به رفتن تو ختم می شود
طوری که پشت پای تو قلب خدا گرفت
با ارزش ترینها این نیست که چه چیز داریم،این است که چه کسانی را داریم... وجودت را سپاس. پیشاپیش ولنتاین مبارک
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
قــاب گــرفتمــــ
بــ ــه صـورتـم آویختــم !
حــالا بـا خیــال راحــت
هــر وقتـــ دلـــــمـــ گـــرفتـــ
” بغـــض ” مـیکنمــــ …!
ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻲ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻲ ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ دوسِت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺍﮔﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻱ ، ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻭﻓﺎﻳﻲ ، ﺍﮔﻪ یک ﺭﻧﮕﻲ ؛
بدون که ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ …
هی کافــــهـ چی !
دَســتور بــِده سـیگار برایَـم بیـاورند
مـَشروب هـَم ...
مرد های هــرزه را هـَم دور مـیزم جَـمع کن
شـاید غیرتی شُد و بَرگشت !
گاهی وقتا دلم برای کودکی ام تنگ میشه
چون بزرگترین دغدغه ام مشق فردا بود.