حــوآســـــت بآشد بآنو
اگـــــربــه مــــردی بــیــش اَزحد بـــها بدهـــی
دیــگـــــربرای داشتنــــت تلـــاش نمی کنـــد
نگــــاهـــش ســـــرد می شود..
کلـــامش بـــی روح
دستـــآنش یخ زده
حــرف هــایش بــوی دل مردگـــــی می گیــــــــــرد!!
وآغــــوشش بوی هوس..
و درست میشوی زخم خورده ای شبیه من...
گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند . . .
گاهی میگویند دوستت دارم و زودتر از آنکه بفهمی بره ای .
میدرند خاطراتت را .
و تو می مانی با تنی که بوی گرگ گرفته...
یﮏ ﺭﻭﺯ ....!
ﺑﺎ ﻣﻼﻓﻪ ﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪ ...!
ﺑﻪ ﻫﻤـــﻪ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺷﯽ ﻫــــﺎﯾﻢ ...!
ﭘـــﺎﯾـــــــﺂﻥ ﻣﯿﺪﻫـــﻢ ...
خیلی مواظب باش !
اگه باشنیدن صداش دستت لرزید !
اگه از بدی هاش !
فرار نکردی و موندی !
دیگه تمومه . . . !
اون شده همه دنیات
اگه یکی دستتـــو گرفتو دلت لرزید…
زیاد عجله نکن…
یه روز با دلـــت کاری میکنه که دستات بلرزه…..
قانعم به یادت…
پس یادت را از من نگیر که یادت مهربانترین تصویر دنیاست……
♥♥ سبقت از سایه ها به بیشتر دویدن نیست !
به سوی نور که باشی سایه ها در پس تــــو اند حتی آنگاه که ایستاده ای...