-
آخرین حرف
شنبه 19 اسفند 1391 14:36
قصه از حنجره ایست ،که گره خورده به بغض ، یک طرف خاطره ها ، یک طرف فاصله ها ، در همه حرفها ، حرف آخر زیباست ، آخرین حرف تو چیست ؟ تا به آن تکیه کنم ، حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست ... بیا جایمان را با هم عوض کنیم... دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد!
-
عشق دروغین
شنبه 19 اسفند 1391 14:19
لیاقت می خواهد واژه " ما " شدن لیاقت می خواهد " شریک " شدن تو خوش باش به همین " با هم " بودن های امروزت من خوشم به خلوت تنهایی ام تو بخند به امروز… من میخندم به فرداهایت ... این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشد از دلتــــ که مایه بگذاری ســوخـــــته ای . . .
-
روزی که...
شنبه 28 بهمن 1391 12:51
روزی که رفتی فضای خانه ام طوفانی و تار شد. و ابر های دلم شروع به گریستن کرد. کاش بودی تا دستانم را در دستان پر مهرت می گذاشتم. چه وقتها که دوست داشتم باشی و به وجودت ببالم. امروز پس از سالیان آن جاده را به امید روشنایی می روم که بار دیگر گرمای محبتت را با تمام عشقم لمس کنم. باور کن بی تو بودن سخت است هنوز هم به تو...
-
یک شبی مجنون نمازش را شکست
دوشنبه 23 بهمن 1391 11:54
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی...
-
دیشب...
دوشنبه 23 بهمن 1391 11:36
دیشب تـا صبــح دسـتانم بـه دنبــال دسـتـانت گریست کـودکانـه تـو را بهـــانه میــــکرد... دیـشب تـا خـــود صبح آغوشم برای آغوشت بغض کــــرد! ساده بگویم دیشب دلم ... د لم بی پروا... هوای بودنت را میــــکرد...! چیزیم نیست فقط راستش را بخواهی دلم برای با هم بودن های یواشکی مان لک زده است ..........
-
من زنم...
دوشنبه 23 بهمن 1391 11:15
من زنم وقتی خسته ام...وقتی کلافه ام...وقتی دلتنگــــم... بشقاب ها را نمیشکنم شیشه ها را نمیشکنم غرورت را نمیشکنم دلت را نمیشکنم در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد... این بغض لعنتی ست... زن است دیگر .. جوری عاشق میشود که حس میکنی هیچگاه از کنارت نمیرود... اما وقتی میشکند جوری میرود که حس میکنی هیچگاه عاشقت...
-
خدایا...
دوشنبه 23 بهمن 1391 11:13
دیروز برای رسیدن به تو از خود می گذشتم و امروز... برای رفتن تو در خود می شکنم! خدایا... فردا را به تو می سپارم که نه قلبی برای شکستن دارم و نه امیدی به رسیدن... خدایا به بزرگیت قسمت میدهم پشت تکرار همه خطاهایم بنویس: ::جوانی:::
-
به چه قیمتی...
دوشنبه 23 بهمن 1391 10:54
به چه قیمتی گذشتی از شبای خیس مهتاب چی آووردی بر سر عشق به جز آرزویی بر آب به چه قیمتی غرور و سر راهمون کشیدی چرا لحظه های با هم بودنامون و ندیدی خوب من ما هر دو باختیم توی این بازیه بی خود هر دو تامون کم گذاشتیم که ترانه هامونم مرد چیزی از لحظه نمونده منو تو لحظه رو کشتیم حکم اعدام دلامون با غرورمون نوشتیم اگه دوسم...
-
مردها
شنبه 14 بهمن 1391 16:57
مرد ها نامردترین موجوداتند!!!!!!!! تا زمانی عشق می ورزند که بدانند زن اسیر آنها نشده و هنگامی که قلب زن را تسخیر کردند با تمام مردانگی ناجوانمردی می کنند. (دکتر علی شریعتی) چه زیبا می شود .... کسی وقتی بیاید ... که قرار نبود بیاید...
-
غربت
پنجشنبه 28 دی 1391 11:57
غربت آن نیست که تنها باشی فارغ از غربت فردا باشی غربت آن است که چون قطره ی آب در پی دریا باشی غربت آن است که مثل من و دل در میان همه کس یکه و تنها باشی کســــی چه میـــــداند که امـــــروز چند بار فــــــرو ریختم از دیدن کســــی که تنهــــــا لباسش شبیه تــــــــو بود...
-
غمی نمناک
یکشنبه 24 دی 1391 20:42
شب سردی است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور: دور ماندند ز من آدم ها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزون مرا بر غم ها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل: وای...
-
دلتنگتم!!!
شنبه 20 آبان 1391 11:54
دلم برایت تنگ شده است.. فقط این روزها جای خالی ات را با عروسکی پر می کنم همانند توست: مرا دوست ندارد احساس ندارد ! هر چه هست دل شکستن بلد نیست... و من هنوز عاشقم... آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم و دست آخر همه را فراموش کنم.