باورت بشود یا نـه
روزی می رسد کـه دلت برای هیچ کس
بـه اندازه ی مـن تنگ نـخواهد شد
برای نگاه کردنم
خندیدنم
اذیت کردنم
برای تمام لحظاتی که در کـ ـنارم داشتی
روزی خواهد رسید کـه در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود
می دانم روزی کـه نباشم "هیچکس تکرار مـن نخواهد شد"
هر وقت کم می آورم می گویم اصلا مهم نیست
اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است....!
خدایا!
ببخش امانت دار خوبی نبودم..
دلی را که داده بودی...
شکست..........!
می گویند : شاد بنویس
نوشته هایت درد دارند !
و من یاد مَردی می افتم که با گیتارش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما با چشمهای خیس . . . !
سلام روزگار...
چه میکنی با نامردی مردمان...!!
من هم، اگر بگذارند...
دارم خرده های دلم را چسب میزنم
راستی..
این دل...
دل می شود
هر چقدر بیشتر میخواهمت، دورتر میشوی...
برگرد...
قول میدهم دیگر دوستت نداشته باشم
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !